پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 19 روز سن داره

پارسا امپراطور كوچولوي مامان و بابا

دي ماه 87

من شهرستان بودم چهارشنبه 4 دي داييم زنگ زد و گفت استخدامي .......... قبول شدم خيلي خوشحال شدم و سريع به همسري خبر دادم بازهم او تهران بود و دومين خبر مهم زندگيمون رو تلفني بهش گفتم.                   جمعه 6 دي ماه با زنداييم نماز جمعه رفتم وقت برگشت برات زنجير خريدم به نيت اينكه بدنيا اومدي سالم باشي و تو هيئت امام حسين زنجير بزني انشاءالله (3 روز مونده تا محرم)                 دي ماه كلاً شهرستان بودم و به خونه خودمان برنگشتم چون دنبال كارهاي استخدامي بودم ...
1 بهمن 1387

آبان ماه 87

18 آبان تولدم بود همسري به مناسبت تولدم يك پالتو شيك با پوتين و شال برام خريده بود. مرسي دستتون درد نكنه عزيزم.                 سه شنبه 21 آبان من و بابايي پيش دكترم رفتيم سونو نوشت با هم رفتيم من سونو دادم جنسيتت مشخص شد و گفت بچتون سالم سالمه سه ماه و 15 روزشه و آقا پسره ، بعد از ظهر من مشغول نگاه كردن به..... بودم كه اولين حركتت رو احساس كردم اي شيطون چرا اينقدر زود؟؟؟؟؟؟؟؟؟                    چهارشنبه 22 آبان آزمايش دادم خيلي خيلي بي حال بودم رفتم زير سرم   &nb...
1 آذر 1387

تير ماه 1387

اين وبلاگ خاطرات تلخ و شيرين زندگيم را در خود جاي مي دهد به اميد آن روزي كه امپراطور كوچك من نويسنده بقيه مطالبش باشد.                             اينجانب مامان پارسا در تاريخ ١٣٦٢/٨/١٨ در يكي از شهرستان هاي ايران عزيز بدنيا آمدم تحصيلاتم كارشناس ارشد و شاغل مي باشم در زندگي پستي و بلندي هاي زيادي را پشت سر گذاشته ام و در تمام مراحل آن حضور خداوند را در كنار خود احساس كرده ام.               در سال 85 خداوند فرشته اي را در مسير زندگيم قرار ...
31 تير 1387